دیشب رفتیم سینما و فیلم "شعله ور" دیدیم. شوهر خواهرم معتقد بود که این فیلم با هدف توسعه گردشگری و جذب سرمایه گذاری در سیستان بلوچستان ساخته شده. نظر بقیه هم درباره فیلم این بود که از نظر تکنیکی فیلم خوبی بود، بازی نقش اول هم همین طور و چون فضا متفاوت بود در کل به دل می نشست و کسی از وقت گذاشتن و دیدنش پشیمان نبود اما اتفاق نظر هم داشتن که داستانی نداشت، حرف فیلم معلوم نبود و فیلم به سمت خسته کننده شدن پیش می رفت و در آخر هم به نظر همه زیادی طولانی آمده بود.
نظر خودم... راستش نظری درباره فیلم ندارم فقط... چه طور بگم؟ امواج این فیلم با امواج من یک جاهایی خیلی هم سو بود! برای اینکه تو برنامه ها و آرزوهای بلند مدت من همیشه سیستان بلوچستان یک گوشه هست. یک گوشه تاریک ایستاده و چهره اش هم خیلی محو و مبهمه اما هست. حواسمم بهش هست و دلم به حضورش خوشه. دقیق نمی دونم می خوام چی کارش کنم، فقط می دونم اگه عمری باشه یک روزی آینده من و سیستان بلوچستان تو یک نقطه با هم تلاقی پیدا می کنند.
بعد سینما رفتیم جایی شام بخوریم و تمام مدت من لبخند به لب داشتم. خواهرم نگاهم می کرد و می گفت تو فقط از قشنگی هاش شنیدی. میری خاک می خوری خودت فرار می کنی. شوهرخواهرم هم یادآوری می کرد که در ساخت فیلم و جذب مخاطب و گردشگر روی جذابیت های جغرافیایی و فرهنگی تاکید میشه. یعنی گول نخور!