شنیدید که اینستاگرام تصمیم گرفته تبلیغات لاغری و زیبایی را محدود کنه و این طرفداران کارزار «نگاه مثبت به بدن» را خوشحال کرده؟
قبلا فقط مجذوب بدن و صورت مدلها و بازیگرها تو مجلههای مد و فیلمهای هالیوودی میشدیم اما امروز کافیه حساب اینستاگرامت را باز کنی تا بهت القا بشه حتی بین بچه محلهات هم بیریختترینی. حسابهای کاربری مربوط به جراحیهای زیبایی و رژیمهای معجزهآسا که پر شدن کیسهشان بسته به اینه که ما حس خوبی به بدنمان نداشته باشیم، دارند حسابی از این ظرفیت ایجاد شده استفاده میکنند. در کنار این همه مدلهای نوظهور و تبلیغات زیبایی یک عده هم دارند با body-shaming مبارزه میکنند و تلاش میکنند نگاه مثبت به بدن را ترویج کنند. تا اونجایی که من دیدم بین صفحات فارسیزبان فقط چند تا حساب پربازدید که عمدهی موضوعاتشان فمنیستیه دربارهی body-shaming هم مطلب میگذارند. معمولا هم به خاطر پیشفرضهای منفی که درباره فمنیستها وجود داره خیلیها متوجه اصل حرفشان نمیشن. مثلا یک پیشفرض جهانی اینه که فمنیستها یک عده زن ترشیدهی زشت پشمالو هستند که چون هیچ مردی نگاهشون نمیکنه میخوان اهمیت دادن به ظاهر را ضدارزش جلوه بدن تا از این راه خودشون را از عقدهی حقارت نجات بدن :))
همون اوایل آشنایی من و مرشد قرار شد مقالهای دربارهی بدن بنویسم. یکی از پیشفرضهای فرعی ما این بود که مثلا این زهدی که بین راهبان مسیحی میبینیم (منظورم بیشتر تو سدههای میانه است) و داستانهایی که از تحقیر بدن و بیتوجهی و گاهی آسیب رساندن اونها به بدنهاشون میشنویم، ریشه در هستیشناسی یونان باستان (اون هم از افلاطون به بعد) دارند. بعدِ کمی تحقیق برگشتم پیش مرشد و گفتم یونانیها که اتفاقا خیلی به بدنهاشون اهمیت میدادند. داشتن بدن ورزیده و عضلات بزرگ واسشون ارزش بوده، فعالیتها و آموزشهای جسمانی برای داشتن بدنی زیبا جزئی از برنامههای آموزشی فرزندان طبقات بالای اجتماع بوده. این که با پیشفرض «سرکوب بدن» در یونان باستان مغایرت داره. مرشد فقط گفت اتفاقا و دقیقا همون هم یعنی سرکوب بدن و دوزاریم افتاد.
هر توجه به بدنی اهمیت دادن به بدن نیست. این که برای سلامت روانی و جسمانیت ورزش یا حمام کنی یک چیزه، این که ورزش کنی تا به یک شکل خاص درش بیاری یا جوری نسبت به موهای بدنت وسواس پیدا کنی که انگار نباید کسی از وجودشان باخبر بشه، یک چیز دیگه. این که بدنت را سرمایه ات بدونی و به سالم بودن غذات اهمیت بدی یک چیزه، این که غذا خوردن بشه واست عامل عذاب وجدان یک چیز دیگه. این که باور کنی فلان فرم و اندازه یعنی زیبایی و بدون توجه به تفاوتهای بدنیِ ناشی از ژنتیک و محیط و سبک فردی زندگی بخوای به زور به یک شکل درش بیاری یعنی داری سرکوبش میکنی. مثل مادر و پدری که نمیخوان بچهاشون را با ویژگیها و استعدادهای خاص خودش بپذیرند و به زور میخوان اونو براساس معیارها و ارزشهای القا شدهی اجتماع تبدیل کنند به یک آدم مورد تایید اکثریت و برای این منظور ویژگیهای منحصر به فرد و از همه مهمتر شادابی و اعتماد به نفس بچه را هر روز بیشتر سرکوب میکنند.
فکر می کنی مثلا فلان زاهد مسیحی خیلی احمق بود که برای نزدیکتر شدن به خدا ماهها حمام نمیرفت؟ نه بیشتر از من و تویی که با پیروی از استاندارهای تحمیلی بدنمان را به زحمت میندازیم. اونا لااقل برای خدا این کارو میکردند!